شبرنگ

- امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم ۵۰۰۰۰ تومان

یه ۱۰ هزار تومنی داد!

سه تا پنج هزار تومنی داد!

پنج تا دو هزار تومنی داد! پونزده تا هزاری!

یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت، نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!

طفلی خودشو کشت ۵۰ تومن منو جور کرد!

 

گه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافیه یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه عالم می فهمن!

 

موقع فوتبال نگاه کردن ۸۰ دقیقه می نشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای می بینی بازی دو دو تموم شده.

 

  سر جلسه امتحان نشستی هرچی تو کلته رو برگه خالی می کنی آخرش نصف صفحه هم پر نمی شه بعد یه نفر بلند می شه می گه آقا یه برگه دیگه بدین جا ندارم. اون لحظه می خوای صندلی رو از پهنا بکنی تو حلقش!

 

نمونه سوال های رایج توی همه خونه ها:

این تلویزیون بی صاحاب واسه کی روشنه؟

چی از جون این یخچال بدبخت می خوای؟

کی لامپ دستشویی رو روشن گذاشته؟

کی دمپایی دستشویی رو خیس کرده؟

این موقع شب با کی حرف می زنی؟

چشمات در نیومد پای این کامپیوتر کوفتی؟

کی غذای منو خورده؟

دو ساعت پشت تلفن معطلی که گوشی رو برداره، تا میایی خمیازه بکشی یارو میگه الو! دقت کردین!؟

 

 

 



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 7 دی 1391برچسب:, :: 13:35
باغبانک

همکلاسی عزیز فاطمه نجفی:

مصیبت وارده را به شما و خانواده محترم تسلیت عرض می نماییم.برای آن عزیز از دست رفته مغفرت و آمرزش و برای جمیع بازماندگان صبر و شکیبایی را از خداوند منان خواستاریم.ما را در غم خود شریک بدانید.



           
دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 13:33
باغبانک

 
نیما نهاوندیان، مجری برنامه‌های ورزشی تلویزیون و گوینده رادیو درگذشت.
 
خبرگزاری ایسنا: نیما نهاوندیان، مجری برنامه‌های ورزشی تلویزیون و گوینده رادیو درگذشت.

نیما نهاوندیان، مجری برنامه‌های «دورخیز»، «توپ طلایی» و «ورزش از نگاه دو» بوده است و صبح امروز جسد وی در منزل شخصی‌اش کشف شد.

نیما نهاوندیان علاوه بر شبکه دو در شبکه جام جم نیز برنامه اجرا می‌کرد. او با رادیو گلستان نیز همکاری داشته است.


 
نهاوندیان درباره‌ی نحوه اجرایش گفته بود: یک عده اجرایم را آبی و یک عده قرمز می‌بینند ولی اینها مصداق هر کسی از ظن خودشد یار من است، چون من بی‌رنگ اجرا می‌کنم.

او در پاسخ به اینکه آیا سهم مخاطب از اجرایتان را پرداخته‌اید؟ هم گفته بود: با صراحت می‌گویم که حتی تا آخر عمرم هم نمی‌توانم سهم مخاطب را بپردازم. مردم سرزمین مقدس ایران خیلی لایقند که همه چیز داشته باشند، ولی من همه توانمندی‌ها را ندارم. مردم سرزمین ما وارث مردان بزرگی همچون شهدا، جانبازان، آزادگان و ایثارگران هستند.

مرحوم نهاوندیان که در زمان حیاتش دل پری از زخم‌هایی که از اجرا خورده‌ بود، داشت، بیان این زخم‌ها را به صورت شعر گفته بود:

نیمه شب و من تازه نفس/ ره خوابم زد و ماندم بیدار/ ریخت از پرتو لرزنده شمع سایه درخت، گلی بر دیوار/ همه گل بود ولی روح نداشت/ سایه‌ای مضطرب و لرزان بود/ چهره‌ای سرد وغم‌انگیز و سیاه/ سرگردان بود/ شمع خاموش شده از تیزی باد/ چیزی از سایه بر دیوار نماند/ کس نپرسید کجا رفت/ که بود/ که دمی چند در اینجا گذراند/ این منم خسته در این کلبه تنگ/ ولی فدای یک لبخند مردم.

همیشه به خودم می‌گویم نیما دریای آرامی است که ناخدای قهرمان نمی‌خواهد.

بر اساس اعلام مرکز اطلاع‌رسانی فرماندهی انتظامی تهران بزرگ، بامداد امروز (یکشنبه سوم دی‌ ماه) در پی تماس تلفنی با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 مبنی بر فوت فردی به نام «نیما» از مجریان صداوسیما در منزل شخصی‌اش، بلافاصله ماموران کلانتری 137 شهرآرا و کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ در محل حاضر و ضمن حفظ صحنه، به بررسی در این خصوص پرداختند.

جسد متوفی برای تشخیص علت فوت به پزشکی قانونی منتقل و تحقیقات قضایی و پلیسی در این زمینه ادامه دارد.



           
یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, :: 11:28
باغبانک

 

زود قضاوت نکنید!
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید.
نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟

وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدیدکه__

 



ادامه مطلب ...


           
2 دی 1391برچسب:, :: 18:48

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

گیرنده : همسر عزیزم
موضوع : من رسیدم

میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !! 

درویشی



           
شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 13:43
باغبانک

 

 
او تمام روز را در آنجا ماند و تلاش می کرد تا او را از خواب بیدار کند و بسیار وی را می بویید و لمس می کرد و گاه در آغوشش می گرفت و گونه هایش تر می شد!
 
روزگارنو: سگی 6 ساعت بالای سر همسر مرده اش ماند به این امید که از جا برخیزد!

به گزارش روزگارنو، پس از این که ماشینی، در یکی از شهرهای چین، سگ ماده ای را زیر گرفت، همسرش  از او مراقبت کرد و بوییدش بلکه از جا برخیزد؛ گویی  دل او چیزی را که به چشم سر دیده بود، پذیرا نمی شد. او تا 6 ساعت حاضر نشد سگ ماده را رها کند.

داستان وفاداری واقعی یک همسر +عکس

شیائو وو، که در آن خیابان قصابی دارد، می گوید: "او تمام روز را در آنجا ماند و تلاش می کرد تا او را از خواب بیدار کند و بسیار وی را می بویید و لمس می کرد و گاه در آغوشش می گرفت و گونه هایش تر می شد!

داستان وفاداری واقعی یک همسر +عکس

داستان وفاداری واقعی یک همسر +عکس

داستان وفاداری واقعی یک همسر +عکس

داستان وفاداری واقعی یک همسر +عکس

 



           
شنبه 2 دی 1391برچسب:, :: 1:33
باغبانک

 

!!!وصیت نامه زیبای آلبرت انیشتین!!!

 

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه‌ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می‌گیرد و آدم‌هایی که سخت مشغول زنده‌ها و مرده‌ها هستند از کنارم می‌گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره‌ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده‌اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه‌هایش را ببیند.
کلیه‌هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می‌کند.
استخوان‌هایم، عضلاتم، تک‌تک سلول‌هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آن‌ها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول‌هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آن‌ها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آنچه را که از من باقی می‌ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گل‌ها بشکفند.
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند…

 



           
30 آذر 1391برچسب:, :: 19:56


 

سلام دوستان
آخر پاییز شد و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!!
اما تو بشمار
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!

 

بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردی بود اما تو چقدر سبز بودی

 

وسر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ،

 

و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید.

نگران جوجه ها هم نباش آن ها را بعدا با هم میشماریم
ودر آخر
" امید وارم همه ی لحظه های پایانی پاییزت "
"پر از خش خش آرزو های قشنگ باشد"
یلدا پیشاپیش بر همه ی مهندسین باغبانی اونم  از نوع88 تیش مبارک

ارسالی از خانم احمدی

 



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 14:36
باغبانک

 

دوست دارید بعد از مرگ چی بشنوید؟

سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و

متاسفانه یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند
یک لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و
فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد...


یک سوال!!!
الان که هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا
روی زمین بدن هاتون روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است
و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند
دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟

اولی گفت:
دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم
و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام.

دومی گفت:
دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم
و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم.

سومی گفت: دوست دارم بگن:
نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است...!

 



           
27 آذر 1391برچسب:, :: 23:8

هیچ کس زنده نیست... همه مُردند


دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب

داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس،

که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران

هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند،

جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و

بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!

در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش

 

هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرد است:

 

هیـــچ کس زنده نیست... همــه مُردند

 

 



           
25 آذر 1391برچسب:, :: 23:34

به تازگی در کشور برزیل محققان گیاهی را کشف کردند که گوشت خوار است .

به گفته محققان این گیاه کرمهای کوچک زیر زمین را با برگهای چسبنده زیر زمینی خود به دام می اندازد و آنهارا میخورد .

عکس این گیاه گوشتخوار و توضیحات کاملتر در زیر آمده است .

 

132628017514 عکس گیاه گوشت خوار تازه کشف شده در برزیل

 

بر اساس گزارش منتشر شده در Proceedings of the National Academy of Sciences، اين گياه گلدار در خاکهاي ماسه‌اي در منطقه‌اي محدود از ساواناي استوايي سرادو در برزيل مي‌رويد.

اين گياه با نام Philcoxia minensis كه داراي برگهاي طبيعي بر روي زمين است تا انرژي را از خورشيد دريافت کرده و دي اکسيد کربن را به قند تبديل کند، داراي شبکه‌اي از برگهاي زير زمين است که بسيار ريز بوده و هر يک به اندازه سر يک سوزن هستند.

اين برگها داراي غده‌هايي هستند که ماده اي چسب مانند را ترشح مي کنند که نماتودهاي کوچک و کرمها را به دام مي اندازند.

رافائل اوليوريا، گياه‌شناس دانشگاه کمپيناس در سائوپائولو از کاشفان اين گياه مي‌گويد: هرگز گياهي با برگهاي زير زميني نديده بودم و اصلا چنين ويژگي بي معنا بود، زيرا برگهاي زير زميني نمي‌توانند نور خورشيد را جذب کنند و بر اين اساس فرضيه اي را مطرح کرديم مبني بر اين که برگهاي زير زميني از کارکرد ديگري برخوردارند.



           
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 22:26
باغبانک

روزی مردی عقربی رادیدکه دراب دستوپامیزند

اوتصمیم گرفت عقرب رانجات دهداماعقرب انگشت

اورانیش زد مردبازهم سعی کردتاعقرب راازاب بیرون بیاورد

اماعقرب باردیگراورانیش زد۰۰

رهگذری اورادیدوپرسیدجراعقربی راکه نیش میزندنجات میدهی؟

مردپاسخ داداین طبیعت عقرب است که نیش بزندولی طبیعت

من این است که عشق بورزم۰۰۰۰

تقدیم به کسانی که نیش عقرب هاازدوستان خودخوردندوحرف نزدند

ودوباره عشق ورزیدن۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰



           
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 19:46
باغبانک

 

 

با من باید ازدواج کنی !!!

 

عزیزم بگو هلو !!!

 

التماس یه شلوار لی به جوانان این دوره!

 

 

 



           
23 آذر 1391برچسب:, :: 21:34

 

 

یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته است :


 

ما موفق شدیم چادر مشکی زن ایرانی را به چادر توری و گلدار تبدیل کنیم

 

 


چادر توری و گلدار زنان مسلمان را به مانتو تبدیل کنیم

 

 

 

مانتوهای بلند را به مانتوهای رنگین ، تنگ و خیلی کوتاه

 

 


و اکنون از حجاب یک زن مسلمان فقط یک روسری مانده است

 

 


آنان از اینکه با نامحرمان ارتباط داشته باشند ، شرمنده نیستند

 

 


از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با نامحرم ارتباط مستقیم برقرار کنند

 

 


اگر ما بتوانیم این روسری را هم از خانم های ایرانی بگیریم

 

 


چیزی از اسلام و انقلاب در ایران باقی نخواهد ماند

 

 


 

پس بیایید با پیروی نکردن از نفس خویش آرزوی دشمن را برآورده نکنیم.

 



           
یک شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 14:51
باغبانک

تفاوت زمین خوردن دختروپسر  

پسر در حال دویدن
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو

(شپلخخخخخ "صدای پسگردنی)"
یک رهگذر: پسر جون حالت خوبه؟ چیزی مصرف کردی؟

یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دس پا چلفتی خنگ!
................................................................................................

دختر در حال راه رفتن
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی فدات شم الهی بمیرم چی شدی تو یهو وااااااااااای
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخای برسونمت دکتری جایی

یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتون بدین به من! من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!!


 



           
22 آذر 1391برچسب:, :: 10:35


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و بالحنی مودبانه گفت : ببخشید آقا , من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؟

 

 

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جاخورده بود , مثل آتشفشان ازجا دررفت و میان بازار و جمعیت , یقه جوان را گرفت و عصبانی طوری که رگ گردنش بیرون زده بود , او را به دیوار کوفت و فریاد زد :

 

 

مردیکه عوضی مگه خودت ناموس نداری ... میخوری تو و هفت جدآبادت ... خجالت نمیکشی ؟

 

 

جوان اما , خیلی آرام , بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد همانطور مودبانه و متین ادامه داد :

 

 

خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین . دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن ؛ من گفتم حداقل ازشما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقه رو ول کنین ؛ ازخیرش گذشتم .

 

مرد خشکش زد . . . همانطور که یقه جوان را گرفته بود , آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد . . .

 



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 15:2
باغبانک


دختر باناز به خدا گفت : چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم ؟

 

 

خدا گفت : زیبای من ؛ تو را فقط برای خودم آفریدم .

 

 

دخترک پشت چشمی نازک کرد و گفت : خدا که بخل  نمی ورزد ؛ بگذار آزاد باشم

 

 

" خدا چادر را به دخترک هدیه داد "

 

 

دخترک بابغض گفت : بااین ؟ اینطور که محدودترم . اصلا میخواهی زندانی ام کنی ؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:58
باغبانک

 

 


با توام دختر سرزمین من

 

 

آخ ببخشید باز جنسیتت را فراموش کردم

 

 

پسر سرزمین من

 

 

معلوم هست کجایی ؟ خیلی وقت است تو را گم کرده ایم

 

 

دیروز داشتی مردانه در میدان می جنگیدی

 

 

امروز در آرایشگاه ها ابرو برمیداری ؛ مو رنگ می کنی ؟

 

 

باتوام پسر سرزمین من

 

 

دختران سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد ، قوی باشد ، در سختی ها و در دشواری ها همراهش باشد . آنقدر قوی باشد که همه دنیا در برابرش کم بیاورد

 

باتوام پسر سرزمین من

کمی آهسته برو

به کجا چنین شتابان ؟ . . .

 



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:54
باغبانک

و بیاد آور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت :

" من در زمین جانشینی قرار خواهم داد "

سوره بقره - آیه 30



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:48
باغبانک

امشب قاصدك خيالم را فوت كرده ام،

ديدمش،به سوى آسمان رفت،

ماه را پشت سر گذاشت و كهكشانها را رد خواهد كرد،

چشم انتظار باش!

نشانى تو را به اوداده ام همکلاسی من،

به او خوب گوش كن،

به تو خواهد گفت كه چه اندازه دوستت دارم. .

و منتظرت هستم

ای همکلاسی از غم نیاموختی وفا ؟

غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند

حداقل یه نیم نگاهی به این وبلاگ بنداز

با نظراتت دل منو شاد کن ای همکلاسی تنبل



           
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 23:33
باغبانک

کشاورز خسیس

کشاورز خسیسی دارای یک مزرعه هندوانه بود.روزی متوجه شد که چند تا از بچه های آن منطقه به مزرعه اش می روند و هندوانه هایش را می خورند.

کشاورز فکر کرد که چه کاری می تواند بکند تا بچه ها را از این کار منصرف کند.نهایتا تصمیم گرفت که مطلبی بنویسد و بچه ها را از عواقب کارشان بترساند. او بر روی یک تابلو مطلب زیر را نوشت و در مزرعه نصب کرد.:

"تو جه! توجه! یکی از هندوانه های این مزرعه آلوده به سیانور است."

یک هفته بعد، کشاورز به مزرعه رفت و دید که هیچکدام از هندوانه هایش خورده نشده است، ولی یک نوشته دیگر در کنار تابلویش قرار داده شده است و روی آن نوشته شده که :

" اکنون دو هندوانه در مزرعه آلوده به
سیان
ور هستند!!"



           
18 آذر 1391برچسب:, :: 21:46

 

بیچاره این دخترها !!

 

 
بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!

اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!


اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!
اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه!

اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!

اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!
اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!

اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !

اگه............چکار کنه بمیره خوبه؟

 



ادامه مطلب ...


           
18 آذر 1391برچسب:, :: 21:40

 باسلام


 دو دقیقه درس نخون نظرتو بده وبرو.

حتما توی نظرسنجی حاشیه وبلاگ شرکت کنید.



           
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 12:17
باغبانک

 

میخوام براتون داستان تعریف کنم:
یکی بود یکی نبود             
زیر گنبد کبود    
باغبانی هشتاد و هشتی بود           
که توش هیشکی با هیشکی رفیق نبود
همگی با هم و همه تنها بودن
تو دلهاشون صفا نبود

 



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 14:19
باغبانک

 




برای آخرین بار ، خداکنه بباره
تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره

همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار
بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه

چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن
عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن

تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار
حالا که با تو هستم ، برای اولین بار

 



           
15 آذر 1391برچسب:, :: 12:39



           
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 19:21
باغبانک

 

همه عالم سیه پوشند نمیدانی؟...محرم شد

 

سیاهت را به تن کن باز،دل آری...محرم شد

 

صدای سینه ی مردم ،درون کوچه می پیچد

 

صدای سنج و دمام است،غوغایی...محرم شد

 

صدای شیون مردم ، که از مسجد به گوش آید

 

صدای طبل و زنجیر است و مداحی...محرم شد

 

صدای هق هق ابری که می گرید برای او

 

صدای شیون باد است ، با بادی...محرم شد

 

پسر میپرسد: ای بابا، چرا حالت پریشان است؟

 

پدر گفتا:سیاهت کو؟نمیدانی؟...محرم شد

 

سیاهت را به تن کردی که بنمایی عزا دارم

 

خوشا احوال شب را که همه رنگش...محرم شد

 

خوشا احوال مردانی، که سیراب از عطش رفتند

هفتاد و دو پروانه، که رفتند و ...محرم شد

 



           
سه شنبه 30 آبان 1391برچسب:, :: 15:33
باغبانک

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد.

روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.
فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد و همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد.
شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟



           
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 15:52
باغبانک

 

 
 
 
 
 
 
 
 
زن و شوهری در طول ۶۰ سال زندگی مشترک، همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند.

 

 

 

در طول این سالیان طولانی آنها راجع به همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از هم پنهان

نمی کردند.

 

تنها چیزی که مانند راز مانده بود، جعبه کفش بالای کمد بود که پیرزن از


شوهرش خواسته بود هیچگاه راجع به آن سوال نکند و تا دم مرگ داخل آن را نبیند.

 روزی حال پیرزن بد شد و مشخص شد که نفس های آخر عمرش است. پیرمرد از او اجازه گرفت و در


جعبه کفش را گشود. از چیزی که در داخل آن دید شگفت زده شد!

 

دو عروسک و شصت هزار دلار پول نقد! با تعجب راجع به عروسک ها و پول ها از همسرش پرسید.

 

 

 

 

 

 

 

  نصیحتم کرد و گفت: خویشتندار باش و هرگاه شوهرت تو را عصبانی کرد چیزی نگو و فقط یک عروسک درست


کن پیرزن لبخندی زد و گفت: ۶۰ سال پیش وقتی با تو ازدواج می کردم،

مادرم

 

 

 

 

 پیرمرد لبخندی زد و گفت:

 

خوشحالم که در طول این ۶۰ سال زندگی مشترک تو فقط دو

عروسک درست کرده ای! پیرزن خنده تلخی کرد و گفت: هیچ

 

می دانی این پول ها از کجا آمده است؟

 پیرمرد کنجکاوانه جواب داد: نه نمی دانم. از کجا؟

 

 

 

 پیرزن نگاهش را به چشمان پیرمرد دوخت و گفت: از فروش عروسک هایی که طی

این مدت درست کرده ام!

 


 



           
17 آبان 1391برچسب:, :: 21:22
درباره وبلاگ


این وبلاگ برای همه ی برو بچ باغبانی بخصوص 88 ته و صدالبته همه دوستانی که لطف میکنن و به ما سر میزنن. از همتون ممنونم.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همکلاسی و آدرس baghbaniha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.